رادينرادين، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

شيرين ترين بهانه ام براي زندگي

ضربان قلبت چه شيرين بود

٢١ تير وقت سونوگرافي داشتم عشقم... بهش ميگن سونوگرافي NT . بخاطر اينه كه سلامتت تاييد بشه. اون روز ماشين بردم و حدود يك و نيم ساعت دنبال جاي پارك تو ونک گشتم. مامان پوران زودتر از من رفته بود مطب دكتر كاردان و منتظر بود. چند بار زنگ زد آخر سر که جواب دادم پلیس جلومو گرفت. اشاره کرد که بایست بعد بهم گفت چرا با تلفن حرف میزدی؟ گفتم وقت دکتر دارم و یک ساعته دنبال جای پارک میگردم. نمیدونم چی شد دلش به رحم اومد و گفت برو! مامانی از وقتی اومدی حس میکنم شانس برام آوردی. شاید بخاطر وجود معصومته ! خلاصه حدود 11:30 صبح رسيدم اونجا و يه كم آب خوردم و رفتم تو اتاق دكتر. دكتر بهم گفت چه عجب! ميگفتيد گاوي گوسفندي چيزي حاضر ميكرديم! پرسيد ني ني چطوره؟ گ...
20 مرداد 1391

وقتي باباجون تو عزيز دلم رو ديد

جمعه 13 مرداد رفتيم خونه مامان بابايي. افطار اونجا بوديم. بعدش فيلمي كه دكتر كاردان تو سونوگرافي ازت گرفته بود رو برده بودم و ديديم. چون فيلم ويدئويي بود گذاشتيم تو دستگاه و ديديم. قربونت برم انقدر سبك بودي كه با هر تپش قلبت از جا ميپريدي... صداي قلبت رو عمه شيوا و بابايي و مامان پوران شنيدن. خودمم باز شنيدم و چقدر از وجودت لذت ميبرم عزيزم... اين هفته چقدر بزرگ شدي مامان جون. در عرض 5 روز كلي شكمم بزرگ شده و معلومه كه تو رو دارم جيگرم. تكونهاتو حس ميكنم ماماني. ...
18 مرداد 1391
1